English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9367 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standard U عیار قانونی استاندارد مقرر
standards U عیار قانونی استاندارد مقرر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standarize U با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
standards U مقرر قانونی
standard U مقرر قانونی
statutory U قانونی مقرر
monetary stand U عیار قانونی مسکوکات
ieee U سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
document U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
international standards organization U طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
POSIX U استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
PHIGS U برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
globetrotters U عیار
alloy U عیار
alloys U عیار
rover U عیار
errant U عیار
fineness U عیار
long headed U عیار
globetrotter U عیار
carat U عیار
carats U عیار
subtil U عیار
look into U عیار گرفتن
inspect U عیار گرفتن
titles U عیار عوض
title U عیار عوض
survey U عیار گرفتن
study U عیار گرفتن
dissect [analyse] U عیار گرفتن
scrutinize U عیار گرفتن
assayer U صاحب عیار
explore U عیار گرفتن
assays U عیار گرفتن
check U عیار گرفتن
bolt [examine] U عیار گرفتن
plate mark U نشان عیار
determine U عیار گرفتن
enquire into U عیار گرفتن
pucka U تمام عیار
pukka U تمام عیار
assay U عیار گرفتن
investigate U عیار گرفتن
examine U عیار گرفتن
assay U عیار گرفتن
analyze [American] U عیار گرفتن
analyse [British] U عیار گرفتن
base ore U کانه کم عیار
full-scale U تمام عیار
dyed-in-the-wool U تمام عیار
fineness U عیار فلزات
sterling U تمام عیار
evaluate U عیار گرفتن
full scale U تمام عیار
titration U تعیین عیار
gold carats f. U زرهیجده عیار
statutory U مقرر
statutory law U مقرر
instructions U مقرر
instruction U مقرر
regulars U مقرر
regular U مقرر
due U مقرر
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
perfects U بی عیب تمام عیار
hallmarks U انگ نشانه عیار
assays U عیار گرفتن سنجش
perfect U بی عیب تمام عیار
perfected U بی عیب تمام عیار
hallmark U انگ نشانه عیار
assay U عیار گرفتن سنجش
full bodied money U پول تمام عیار
hip and thigh U یکسره تمام عیار
perfecting U بی عیب تمام عیار
pixing the coin U سنجش عیار سکه
default U در موعد مقرر
defaulted U در موعد مقرر
regulars U معین مقرر
defaulting U در موعد مقرر
defaults U در موعد مقرر
enactive U مقرر دارنده
relevant time U موعد مقرر
provision U مقرر کردن
regular U معین مقرر
govern U مقرر داشتن
governed U مقرر داشتن
governs U مقرر داشتن
adjudge مقرر داشتن
provides U مقرر داشتن
provide U مقرر داشتن
courier station U مقرر پیک
agreed time U موعد مقرر
due date U موعد مقرر
thetical U مقرر معین
pass a resolution U مقرر داشتن
thetic U مقرر معین
due U لازم مقرر
prescript U مقرر شده
holergasia U روان پریشی تمام عیار
bullion U شمش فلزات با عیار معین
alloys U عیار زدن معتدل کردن
alloy U عیار زدن معتدل کردن
full bodied gold coin U سکه طلای تمام عیار
preordain U قبلا مقرر داشتن
by work U کار غیر مقرر
adjudged U مقرر داشتن دانستن
adjudges U مقرر داشتن دانستن
adjudging U مقرر داشتن دانستن
in time <idiom> U قبل از ساعت مقرر
code U قانون قاعده مقرر
foreordinate U از پیش مقرر کردن
foreordain U از پیش مقرر کردن
assigns U مقرر داشتن گماشتن
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
assign U مقرر داشتن گماشتن
assigning U مقرر داشتن گماشتن
assigned U مقرر داشتن گماشتن
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
He was every inch a frenchman. U اویک فرانسوی تمام عیار بود
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
award U مقرر داشتن اعطا کردن
resolves U مقرر داشتن تصمیم گرفتن
awarded U مقرر داشتن اعطا کردن
awarding U مقرر داشتن اعطا کردن
awards U مقرر داشتن اعطا کردن
The deadline is coming closer. U مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
resolve U مقرر داشتن تصمیم گرفتن
avouch U مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
To meet a deadline . U تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
The prescribed time - limit expires tomorrow . U مهلت مقرر فردا منقضی می شود
ODI U واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
over crowding U تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
qualified indorsement U فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
modulus U استاندارد
canonical U استاندارد
high and dry <idiom> U استاندارد
standard U استاندارد
standards U استاندارد
dialect U ی در زبان استاندارد
standards U استاندارد همگون
dialects U ی در زبان استاندارد
standard specification U مقررات استاندارد
standard specification U دستورات استاندارد
frequency standard U استاندارد فرکانس
standard bar U میله استاندارد
standard solution U محلول استاندارد
standard rate U نرخ استاندارد
standardising U استاندارد نمودن
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
standard price U قیمت استاندارد
standard pitch U گام استاندارد
substandard U زیر استاندارد
standard U استاندارد همگون
standardization U استاندارد سازی
standard class U درجه استاندارد
magnetic standard U اهنربای استاندارد
standard of living U استاندارد زندگی
table lamp U لامپ استاندارد
standard function U تابع استاندارد
standard atmosphere U اتمسفر استاندارد
secondary standard U استاندارد ثانویه
standard section U پروفیل استاندارد
standardised U استاندارد نمودن
standardises U استاندارد نمودن
standard cell U پیل استاندارد
standard condition U شرایط استاندارد
standards of living U استاندارد زندگی
standardize U استاندارد نمودن
standard pascal U پاسکال استاندارد
standard costs U هزینههای استاندارد
standard measure U اندازه استاندارد
standard candle U شمع استاندارد
atmosphere U اتمسفر استاندارد جو
boilerplate U متن استاندارد
standard interface U رابط استاندارد
standardized U استاندارد شده
standard error U خطای استاندارد
primary standard U استاندارد اولیه
basic standard cost U قیمت استاندارد
traditional chess U شطرنج استاندارد
silver standard U استاندارد نقره
atmospheres U اتمسفر استاندارد جو
basic standard U استاندارد اولیه
standardizes U استاندارد نمودن
Recent search history Forum search
2purchase off the registry
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
2reintroduce?
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com